آرمانشهر و آرمانشهرگرایی چیست؟
به گزارش هزینه بازسازی ساختمان : آرمانشهر و آرمانشهرگرایی این واژه برای نخستین بار، توسط توماس مور (۱۵۳۵-۱۴۷۸م) وزیر هانری هشتم پادشاه انگلستان به کار گرفتهشد. توپیا یک واژه لاتین است و معنی آن «هیچ جا» میباشد. کلمه یوتوپیا را مترجمان ایرانی هر یک به شکلی به فارسی برگرداندهاند؛ طراحی ویلا برخی برگردان های این واژه را ببینیم: شیخ شهاب الدین سهروردی: ناکجاآباد خویی: کمال مطلوب، مدینهی فاضله بهاالدین پازارگاد: مدینهی فاضلهی خیالی، در کتاب تاریخ فلسفهی سیاسی احمد آرام: اتوپیا، در کتاب فقر تاریخی گری اثر کارل ریموندپوپر عزت الله فولادوند: کام شهر، در کتاب گریز از آزادی اثر اریش فروم امیر حسین آریان پور: بینام شهر، جامعهی آرمانی، ناپدرام شهر، شهریور، خرم آباد، خیال آباد، شهر لامکان، در کتاب نقدهایی بر زمینه جامعهشناسی در عربی، نخستین بار واژهی آرمانشهر توسط حکیم ابونصر فارابی به صورت «مدینه فاضله» به کار گرفتهشد؛ از آن پس این نام دستخوش تغییر نگردید. چرا که حکیم در کتاب خود از اقسام دیگر مدینه نیز یاد کرده است (مدینهی ضروریه، بداله، خست، کرامت، …) بنابراین در اصل واژه تغییری دادهنشدهاست. در فارسی بهتر است به جای واژههای بیگانهی یوتوپیا و یا مدینهی فاضله از واژههای آرمانشهر و آرمانشهرگرایی سود بجوییم. افلاطون ( ۴۲۷ – ۳۴۷ پیش از میلاد ) نخستین فیلسوف و متفکر دنیای باستان بود که با روشی مشخص درباره سیاست و حکومت سخن گفت . آرمانشهر و آرمانشهرگرایی او راه نجات جامعه بشری را استمرارر یک حاکمیت فلسفی می دانست و بر این باور بود که یا حکیمان باید زمامدار باشند و یا زمامداران باید حکیم شوند . روش افلاطون این بود که باورهای فلسفی و دلایل خود را به صورت گفت و شنود و از دهان سقراط بیان کند.
فارابی پس از افلاطون،اما پیش از توماس مور و دیگران شرح مفصلی از ((اتوپیا))ی افلاطون بدست می دهد.عقیده فارابی این است که:((اگر اهل فضل و دانش بر مردم حکومت کنند،یعنی نخبگان جامعه جای شاهان و دولت های کم دانش و بی کفایت را بگیرند،به مدینه ی فاضله رسیده ایم.)) رسیده ایم به جامعه ای که همه چیزش سر جای خودش است. آرمانشهر و آرمانشهرگرایی گرسنگی،فقر و نادانی از بین می رود و بشر در نظرگاه و آوردگاه تاریخ به جایی می رسد که به آن می گویند:آرمانشهر.
مفهوم آرمان شهر
آرمانشهر در اصطلاح، یعنی شهری که دارای ساختاری سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، آموزشی و … باشد که بتواند حداکثر اعضای تابع خود را به حداکثر سعادت ممکن برساند. در واقع، نگارش آثار آرمانشهرگرایانه از این جهت نیست که نویسندگان این آثار امیدوار به تشکیل چنان ساختاری در کشور خود ـ یا در سرزمینی دیگر ـ باشند؛ بلکه به قول افلاطون، این آثار به منزلهی الگویی هستند که کشورها هر چه از آنها استفاده کنند بیشتر به هدف خود در سعادت شان می رسند.
آغازآرمان شهرگرایی:
آرمانشهرگرایی با افلاطون آغاز شد و فلاسفهی دیگر چه در جهان اسلام و چه در غرب، به آن ادامه دادند. اینک به دوتن آرمانشهر پردازان مهم تاریخ فلسفه می پردازیم.
آرمانشهر پردازان
افلاطون (۳۴۷-۴۲۷ق م) Plato پدر فلاسفه، دو کتاب دربارهی آرمانشهرگرایی دارد که اتفاقاً حجیمترین این رسالت نیز می باشند: نخست رسالهی جمهور Ries Public و دوم کتاب قوانین laws می باشد که آخرین اثر ایشان است و با فوت شان ناتمام مانده. در کتاب جمهور، افلاطون از پایان کتاب سوم پی ریزی یک آرمانشهر را آغاز می کند و در پایان کتاب هفتم به انجام میرساند، لازم به ذکر است که کتاب جمهور به ده بخش تقسیم شده است ساخت ویلا و هر بخش را یک کتاب مینامند. به هر حال، در چهار کتاب مزبور در جمهور یک جامعه سوسیالیستی همسود COMMAN MEALTH پایه ریزی می شود. در کتاب قوانین از ابتدای کتاب چهارم تا پایان کتاب دوازدهم صرف توضیح و تشریح ساختن آرمانشهر می شود. البته کتاب دهم قوانین دربارهی آرمانشهر نیست. آرمانشهر و آرمانشهرگرایی رسالهای موسوم به «تتمهی قوانین» بدست آمده است که در مورد اصالت آن تردید وجود دارد. نگرش افلاطون در رسالهی جمهور بسیار آرمان گرایانه است ولی دیدگاهش را در قوانین تعدیل نموده و رسالهی قوانین تا حد زیادی واقع بینانهتر می باشد. پس از افلاطون، ارسطو (۳۲۲-۳۸۴ق.م) کتابی به نام سیاست نوشت که می توان آن را نقدی بر دو رسالهی افلاطون دانست در این کتاب، آرمان گرایی بیش از حد افلاطون نقد شدهاست و ارسطو طرح جامعهی جدیدی را برای ما به نمایش می گذارد. کتاب ارسطو از کتابهای افلاطون واقع گرایانه تر است، اما کسی می تواند از آن بهرهی کافی ببرد که ابتدا کتاب جمهور را خوانده باشد
حکیم ابونصر فارابی (۹۵۰-۸۷۳م) در حیطهی فلسفهی اسلامی، نخستین فیلسوف سیاسی است. وی در کتاب آراء اهل مدینهی فاضله به آرمانشهرگرایی می پردازد و انواع گوناگون آرمانشهر را طبقه بندی می نماید. در مقدمهای که دکتر سید جعفر سجادی بر کتاب مزبور نوشته است، به کتابی تحت عنوان
بسترایجادتفکرآرمان گرایی درافلاطون وفارابی:
افلاطون ازآتن خارج می شودوشهرخودرادربحث وتفکرمی سازد،شهری که درآن عدالت رعایت می شود.افلاطون بادموکراسی وتعلیم وتربیت آتنی قطع رابطه می کند.دولت افلاطون دولت پادشاهان فیلسوف است.این دولت افلاطون نقطه مقابل دموکراسی آتنی بود.
وی شهرآرمانی خودرادرمحیطی تدوین کردسرخورده ازتجارب شکست خورده دموکراتیک ومرعوب ازدستگاهی که می توانست به پیگیران راسخ اندیشه های زنون،باجنجال ویادرسکوت،جامی ازشوکران بخوراند.(۱)(۲۰۷سیر)
درزمان پربارفارابی ،ازقرن سوم به چهارم هجری گذرمی شدوتاریخ منطقه اسلامی شده ی وسیعی که فارابی به آن تعلق داشت،دوران یورش ها،کشتارها،تخریب ها،کتاب سوزان ها،براندازی فرهنگ های مدون ونهادهای مدنی راپشت سرگذاشته بود. آرمانشهر و آرمانشهرگرایی درقرون قبل ازفارابی،بااینکه فرهنگ ایران ثمرهایی پرقدررابه مردم عرضه کرده بوداما-به اعتبار پیوندی که زاده شدن دانشمندان بازاده شدن محیط های اجتماعی پرتحرک،حفاظ های فردی وانگیزه های تحلیل وغورعلمی ووسایل وابزارفکری بیشتروگاه مناسب تری رابرای افرادی((زبده))فراهم می آوردندعصرفارابی راعصرآغازرویش گسترده تری برای فرهنگ ایران می توان شناخت.(۲)(۱۶۱سیر)
مدینه فاضله افلاطون وفارابی:
فلسفه فارابی آمیزه ای است از حکمت ارسطویی و نو افلاطونی که رنگ اسلامی به خودگرفته است.
مدینه فاضله فارابی شهری است جهانی ؛شهری است که درابعادی فرای دکترین های وابسته به انسان های یک جانشین ومتشکلی که درقیداین دوعامل کیهانی می زیند…طرح ریزی شده است.(۱۵۷سیر)
می دانیم که افلاطون ازلحاظ تفکرفلسفی اشراقی است وفلسفه وی رافلسفه ی فیضیه نامیده انددانشمندان وفلاسفه اخیربراین باورندکه بسیاری ازآراءوافکاری که به افلاطون نسبت داده اندمربوط به افلاطونیان جدیداست،لکن آنچه موردشک وتردیدنیست کتاب جمهوریت افلاطون می باشد.
افلاطون برخلاف فارابی که قسمت مهمی ازمباحث خودرابه فلسفه اولی اختصاص داده ودریک نظام معین مطلب رابه مدینه فاضله ومردم آن پایان داده،مستقیماًمسائل مربوط به حکومت ودولت راموردبررسی قرارداده است.(۳۴وآراء۳۵)
ظاهراًدرنظرافلاطون دولت ایده آل نوعی دولت ارستوگراسی است،لکن بایدتوجه داشت ارستوگراسی افلاطون ارستوگراسیعلمی است نه براساس مال ومنال،وی گوید:بایدطبقه حکام به علم ودانش های حقیقی بخوبی واقف شوند.به نظروی حکمت فضیلت اول است،شجاعت فضیلت دوم است واعتدال فضیلت سوم است.(۳۵آراء)
۱-ص۲۰۷سیرشهروندی ۲-ص۱۶۱سیرشهروندی ۳و۴-ص۳۴و۳۵ آراءاهل مدینه فاضله
وبهرحال،کتب قانون وجمهوریت افلاطون کتبی است کاملاًاجتماعی وسیاسی وحال آنکه کتب آراءاهل مدینه فاضله وسیاسات مدینه فارابی قبل ازاینکه کتبی اجتماعی وسیاسی باشد،کتبی فلسفی است.دیگراینکه افلاطون وارددرجزئیات واشکال حکومت هامی شودوباپیشنهاداتی که داردوکاملاًمسائل مربوط به اداره ی جوامع راموردبررسی قرارمی دهد،فارابی تنهاکلیات مدینه راازلحاظ فرم وشکل موردبررسی قرارمی دهدبدون آنکه پیشنهادی داشته باشدبه بیان فرم مدینه فاضله درکادرونظام معینی اکتفامی کند. آرمانشهر و آرمانشهرگرایی افلاطون رسماًوارددرمباحث اجتماعی شده است وآنهارایک یک ازلحاظ ماهوی وآنچه بوده است موردبررسی قرارداده است ونیزپیشنهاداتی داردکه خط مشی اجتماعات راآنطورکه بایدباشدمعین می کند. درحالی که فارابی مطلقاًوارداین مباحث نشده است.بنابراین گرچه ممکن است فارابی متأثرازجمهوریت افلاطون وهم سیاست ارسطوشده باشدلکن برخلاف مشهورکاملاًپیروافلاطون نیست.(۱)
ویژگی های آرمان شهرافلاطون و فارابی:
درآرمان شهرافلاطون سزاوارترین گروه برای حکومت فلاسفه هستندکه درآن عنصرعقل دردرجه بالایی قراردارد(نوعی ازنخبه گرایی).فارابی نیزدرهنگامی که خصائل رئیس اول رابرمی شماردحکمت رارکن اساسی وشرط اول ریاست می داند.
جامعه آرمانی افلاطون از دو عنصر عقل و اراده برخورداراست.جامعه ای عاقل و خردمند و در عین
حال مقتدر و با اراده که هم فضیلت علمی دارد وهم فضیلت عملی.
درطرح سیاسی افلاطون فرد در ضمن جمع وجود دارد وی انسان را موجودی مدنی بالطبع می داند و خارج از جامعه هویتی برای او قائل نیست.وی معتقد به یک نظام سلسله مراتبی است،یک نظام ارگانیکی.یعنی اینکه کل هستی چون ارگانیسم یک موجود زنده عمل می کند. آرمانشهر و آرمانشهرگرایی فرد، درون جمع است و جمع در متن یک نظام بزرگتر که حاکم بر کل هستی است.و نظام هستی ،از دقت ، معقولیت و انسجام کامل برخوردار است.درنظام اجتماعی مورد نظر وی ، دولت کانون و محور است و دیگر اجزای جامعه حول آن شکل می گیرند یا باید بگیرند.وی دولت را امری طبیعی می داند نه مصنوعی و ساخته بشرو کار انسان خلق قوانین نیست بلکه کشف آنهاست و عمل بر طبق آنها.
افلاطون که انسان را موجودی مدنی بالطبع می داند و از انگیزه های اقتصادی در شکل گیری شهر سخن می گوید،غایات و مقصد جامعه را غیر مادی می داند.(۲)
وی در زمره فلاسفه ایست که رسانیدن جامعه به سعادت را کار دولت می داند.وی همچون استاد خود سقراط از فضائل چهارگانه انسان سخن می گوید ومعتقد است که یک جامعه سالم و سعادتمند این
۱-۳۵و۳۶ آراءاهل مدینه فاضله ۲-برگرفته ازکتاب جمهوری
چهار فضیلت(حکمت،شجاعت، خویشتنداری وعدالت) را در خود دارد.افلاطون دو فضیلت اول را به ترتیب شایسته طبقه حاکمان وسربازان و خویشتنداری و اعتدال را فضیلتی می داند که به توافق طبیعی جزءپست(عوام)و جزء شریف(زمامداران و خردمندان)نسبت به این موضوع که کدام یک از دو جزء باید بر شهر حکومت کند می انجامد.و البته در شهر نیک، آرمانشهر و آرمانشهرگرایی خرد مندان حاکمند.
حال آنکه شهر((ایده آل)) فارابی شهری است که ساکنانش افرادی((کوسموپولیت))اند،یعنی اینکه فارابی به شهری جهانی اندیشیده که درآن((امم))گوناگون توانندزیست…ودوم اینکه مبانی فکری فارابی مکانی گسترده ترازدیارمتنوع موردزیست اووبه زمانی پهناورترازعمراومتعلق است.
درباره این مطلب دست کم دونکته روشنگرمی نماید؛ازیک سومعلم ثانی((شهر))رادرمحدوده فضای مکانی تحدیدشده ویامترادف باشهربه معنای متعارف آن نمی داندوآن راتااندازه ای وسیع می پنداردکه درآن اقوام وادیان وسیرتهای متنوع رادرحال تلاش وتعالی می بیند.شهرآرمانی فارابی،به عبارتی دیگر،نه خاص یک قوم،نه زیرلوای یک دین ونه تحت بینشی واحدتواندبود.
فارابی، درارائه راه زندگی شهروندان خود،به((اسفاراربعه))می اندیشد؛سیری که انسان راازموقعیتی خلقی-الهی بازمی گرداند. (۱۵۶و۱۵۷سیر)
تقریباًاین مسأله که فرم وشکل مدینه هادرطی زمان وگذشت آرمانشهر و آرمانشهرگرایی روزگاردگرگون می شودمورداتفاق همه جامعه شناسان یونان باستان وروم وجزآنهابوده است،قسمت مهمی ازکارجمهوریت افلاطون بیان این است که نظامات اجتماعی درحال نوسان است وطبقات جای خودرابه یکدیگرمی دهند.درحالی که فارابی مطلقاًخودرادربااین جریانات نه درآراءاهل مدینه فاضله ونه درسیاسات مدینه آشنانکرده است.بطوری که گویامدینه فاضله اوالزاماًبایدجاویدان بماند.
شهروندان در آرمان شهر:
درطرح افلاطون،شهروندان مستعد ازکودکی شناسائی می شوند وتا ۲۰ سالگی تحت تربیت و آموزش خاص قرار می گیرند.آنگاه زبده ترین ها از بقیه جدا می شوندو دوره ای کوتاهتررا می گذرانند وبازهم بهترهاازمیان آنان جدا می شوند و ۱۰ سال دیگرتحت آموزش و تربیت ویژه قرار می گیرند.بالاخره در ۳۵ سالگی نخبگان شناخته وبه مدت ۱۵سال این افرادبدون هیچ پشتوانه ای همانندشهروندان عادی زندگی می کنند .اکنون این افرادآماده اداره امورکشورند و ازهمین وقت، مسئولیتهای مختلف را بعهده می گیرند تا بالاخره یکی یا چندتن شایستگی کامل زمامداری جامعه را می یابند و نظام سیاسی با سلسله مراتب کارخود را انجام می دهد.(چکیده ای ازکتاب پنجم افلاطون).
درموردشهروندان آرمان شهرفارابی ،تک انسان های شهرنشین،بی رابطه هاوتبادل ها،بی تعاون ومعاضدت،بی تشکل ونظم،درشرایطی نیستندکه بتوانندعناصرمتشکله((مدینه فاضله))به حساب آیند.
بااتکاءبه تعریفی که فارابی کلاًبرای انسان ساکن((مدینه فاضله))قائل است، آرمانشهر و آرمانشهرگرایی قبول این نتیجه رامیسرمی داردکه شهروندمطلوب فارابی،متعالی است وضامن حرکت وی نیز،دست کم درسه بعدمتفاوت،قابل تمییزاست:نظام جهان طبیعت،نظام اجتماعی ونظام وجودی فردی. شهروند مدینه ی افلاطون نباید به
وسیله سنت شعری ودنیای سنتی هدایت شود.او نباید به هیچ وجه از برنامه تعلیم و تربیتی که به وسیله حکمت شاعران و عادات آداب عرفی شکل گرفته است چیزی کسب کند. البته ذکر این نکته در اینجا ضروری است که تعلیم و تربیت پیشنهادی افلاطون در مدینه ی مبتنی بردو محور موسیقی برای پرورش نفس و ورزش برای پرورش بدن است.این دو محور در حقیقت همواره در سنت طولانی تعلیم و تعلم نقش محوری دارد. گادامرمعتقد است که تعلیم و تربیت افلاطونی((اساسی است برای گرداوری همگان در یک اخلاق و خوی وآداب واحد)).(۱۶۶-۱۶۸سیر)
یادآوری می کنیم که انسان های شهرآرمانی فارابی،برای رسیدن به مقصد((تصور))شده و((مرتسم))خود،ازقدرت تخیل بهره می برند.آنان برای((تصور))وبرای((تصدیق))دومعنای متفاوت قائلندودرتصور((مدینه فاضله))خود، آرمانشهر و آرمانشهرگرایی خواه ناخواه به تصویر هایی ازفضای مکانی وازطبیعت وبه تصویر هایی ازفضای اجتماعی وازفرهنگ رابطه های میان-فردی واجتماعی دست یافته اندکه-طبیعتاً-به گونه یی مطلق،برابروقابل انطباق بایکدیگرنیستند. طراحی داخلی فارابی به مانندافلاطون ((تعلیم))و((تأدیب))راازاصول اولیه
نیل به آرمان های مدنی خویش می داند.(۱۶۸-۱۷۰سیر)
شهروندمدینه فاضله فارابی به کوتاه سخن،ازپویایی درتحرک وازحق مشارکت درامورجمعی برخورداراست ودرجوابگویی به نیازهایی که درجمع مطرح است،به فراخورتوانهای فردی اش،موظف است.(۱۷۸سیر)
ویژگی های حاکم آرمان شهر:
افلاطون جامعه رابه صورت پیکره ای انسانی درنظرمی گیرد،که حکام فیلسوف سرآن هستند،وسینه آن راسربازان ولشکریان تشکیل می دهد.مردم عادی نیز مانندبازرگانان،پیشه وران وکشاورزان هم شکم آن هستند.(کتاب پنجم) فارابی شهرآرمانی را به جسم انسان تشبیه می کند و این تشبیه را از افلاطون فرا گرفته است. وی در آثاری که مربوط به سیاست است، به تشریح انواع مدینه ها(شهر ها) می پردازد.
او بهترین مدینه ها را مدینه فاضله می نامد و درباره آن می گوید: آرمانشهر و آرمانشهرگرایی “مدینه فاضله، شبیه به بدن است؛ بدنی که کامل و صحیح باشد و همه اعضای آن برای حفظ حیات بدن، کار خود را به نحو درست انجام دهند. و همچنان که بدن، قلبی دارد که همه اعضای دیگر بدن از آن پیروی می کنند، در مدینه نیز باید کسی باشد که بردیگران ریاست کند. و همچنان که بغضی از اعضای بدن خادم بعضی دیگر می باشند، در مدینه نیز باید اشخاصی خدمتگزار اشخاص دیگری باشند.”(۲۵۶آراء)۱درمدینه فاضله فارابی قلب همان رئیس مدینه است واعضای دیگرکه برحسب قوای طبیعی خوددرمراتب نازل تراجتماعی واقع شده اندتنهافرمان بردارهستند.۲(۲۶آراء)
به عقیده افلاطون حکام ونیروی نظامی باید ازداشتن زن وفرزنداختصاصی محروم شوندوزن وفرزندآنهابایداشتراکی باشدتامباداعشق به فرزندوهمسرمانع وظیفه خطیرآنان گردد.حال آنکه دیدگاه فارابی اسلامی است وبااین موضوع مخالف می باشد. افلاطون فضیلت رارکن اساسی سعادت انسانی می داند.ویک یک مسائل مترتب براصل فضیلت وعدالت رابرمی شمارد.جوانان رابایدبرای اداره مملکت تربیت کردنخست تربیت عقلانی وعدالت خواهی.صفات وخصائص ویژه برای طبقه حکام برمی شماردوبالاخره زمام سیاست بایدبه دست فلاسفه باشدکه بهتربتواندعدالت وفضیلت رادرک کرده اجرانمایندوالبته منظورفلاسفه حقیقی است. آرمانشهر و آرمانشهرگرایی انواع شکل های حکومت هارارسیدگی می کندونظام حکم جمعی راتأییدمی کند. فارابی نیزدرهنگامی که خصائل وصفات رئیس مدینه رابرمی شماردحکمت رارکن اساسی وشرط اول ریاست می داند.
در مدینه فاضله فارابى قلب همان رئیس مدینه است و اعضاى دیگر که بر حسب قواى طبیعى خود در مراتب نازلتر اجتماعى واقع شدهاند تنها فرمانبردار هستنداو درباره رئیس مدینه که معیار و نمونه تکامل شهروندان آن است، خصوصیاتى ذکر مىکند. مهمترین خصوصیت مورد نظر وى این است که رئیس مدینه باید به درجه اتصال با عقل فعال ارتقا یافته باشد، تا از طریق دریافت وحى و الهام، بتواند حقایق امور و مصالح اجتماعى را آنگونه که توده مردم، خود تشخیص نمىدهند، از افقى بالاتر دریافت داشته و تشخیص دهد،وچنین خصوصیاتی فقط درپیا مبران الهی وجوددارد.۲۶ارائ
حکومت آرمانی:
دیدگاه افلاطون به جامعه مطلوب، دیدگاهى سیاسى است، زیرا او در تمدنى مىزیست که اشکال متنوعى از حکومت و کشور دارى را تجربه کرده، ناکامى نظامهاى سیاسى موجود در تأمین سعادت جوامع انسانى را به خوبى دیده بودمدینه فاضله او معمایى فلسفى ـ سیاسى است که از یک دلواپسى فلسفى نشأت مىگیرد، آرمانشهر و آرمانشهرگرایی چرا که در جامعه او، جایگاه سیاسى یک فیلسوف، مفقود شده بودوى مىگوید: «فیلسوف مىتواند به تحصیل معرفتى نایل گردد که نتیجه آن توانایى او در طرح منشورها و قوانین اساسى کشور، بر پایه اصول عقلانى است. به این ترتیب دیگر لزومى نخواهد داشت که نوع بشر در انتظار صدقه الهى بنشینند تا شرایطى را که در آن تحصیل فضیلت امکانپذیر باشد، به وجود آید،
۱-ص۲۵۶ آراء اهل مدینه فاضله ۲و۳-ص۲۶ آراء اهل مدینه فاضله
لازم است که فلاسفه بر اریکه قدرت تکیه زنند که پس از آن، بنا کردن یک دولت خوب و منطبق با موازین عقلى، کارى دشوار نیست. نیک شهر افلاطونى بى عدالت نیست، ولى عدالت در آن امرى فردى است: «عدالت مدینه در این است که هر کس بدون دخالت در کار دیگران، مواظب و متوجه کار خود باشد. همچنین مهمترین مسأله که فارابی موردبحث وبررسی قرارمی دهدمسئله عدالت است.اماعدالت چیست؟درنزدمردم مدینه های فاضله عدالت این است که همه به سعادت وکمال افضل خودبرسند،همه زندگی کنندوبه زندگی خودادامه دهند،جنگ وستیز ازمیان برداشته شود،هرعضوی وظیفه خودراانجام دهدلاجرم همه اعضاءسالم می مانندوبه حیات وزندگی خودادامه می دهند،همه تابع یک رهبروفرمانده باشندوآن فرمانده نیزمقهوراراده خودوعقل فعال باشدوحیم وداناومتصفباخلاق حمیده باشد،هیچ عضوی ازاعضاءجامعهبه حقوق ووظایف دیگرتعدی نکند.(۱)
زمامداری در نظر افلاطون بردو پایه متکی است:۱- استعداد ذاتی۲- تربیت برای به فعلیت رساندن این استعداد.
وی در برابر حکومت خوب(حکومت فیلسوفان و خردمندان)چهار نوع حکومت را نام می برد و معایب آنها را بیان می کند.آن چهار نوع عبارتند از:تیمو کراسی یا تیمارشی(حکومت افراد نخبه و وجیه و به تعبیری اشراف)،الیگارشی،دمکراسی و بالاخره خودکامگی و می گوید که هیچ کدام از اینها قادر به تامین زندگی خوب نیستند. (۲)
فارابی نیزمدینه فاضله خودرادر مقابل سه نوع دیگر مدینه جاهله، فاسقه و ضاله قرار مىدهد.(۳)
نظام طبقاتی:
آرمانشهر و آرمانشهرگرایی به عقیده افلاطون براساس طبیعت آدمیان طبقات مختلف نیزبه وجودمی آیند.مرادازطبیعت به نزدافلاطون استعدادافرادبرای انجام یک وظیفه است.درمدینه فارابی خودبه خودطبقات معین شده است. افلاطون هرگونه معاوضه ودرهم آمیختگی دردرون سه طبقه راظلم وبرابرنابودی شهرمی داندوخلاف آن راعدل می پندارد.درفضای منسجمی که فارابی پیشنهادکرده،جای انسان هاثابت است امانه خودآنها؛درواقع ازنظرفارابی انسان مدینه فاضله می تواندازپست ترین درجات به عالی ترین درجات که نزدیکی به پروردگار خویش است،دست یابدواین امررابه طبقه خاص ازانسان ها محدودنمی کند.(۴) برخلاف افلاطون فارابی همه اشکال بردگی راموردانتقادقرارمی دهدوآن رایک امرغیرطبیعی وناپسندمی گمارد،مدینه فاضله فارابی براساس الهی قراردارد،واساس حکومت الهی برعدالت ومساوات قراردارد.(۵)
۱-ص۴۹ آراء اهل مدینه فاضله ۲-برگرفته ازقانون افلاطون ۳-برگرفته ازآرائاهل مدینه فاضله
۴-ص۱۸۱سیرشهروندی ۵-ص۴۴ آراءاهل مدینه فاضله
همچنین برخلاف فارابی، افلاطون مالکیت خصوصی را که موجب دشمنی بین اغنیا و فقرا است رد می کند.
سعادت:
ابونصر فارابی سعادت انسان را در ترک پیوندهای ظاهری و بستگی های مادی می دانست و معتقد بود طراحی تالار که تنها کسی باید به فلسفه و علم روی آورد که از جهت اخلاقی سخت پاک و بی نیاز باشد.
منبع انگلیسی : آرمانشهر و آرمانشهرگرایی
مقالات پیشنهادی برای مطالعه :